English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (6685 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
air sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
air-sea rescue U عملیات نجات هوا دریایی عملیات نجات هوایی ودریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rescue operation U عملیات نجات
rescue and assistance U عملیات نجات و مددکاری
search and rescue U عملیات تجسس و نجات
fire and rescue U عملیات نجات و اطفای حریق
escape line U مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
code panel U رمز ارتباطات در عملیات هوایی و زمینی کلید رمزارتباطات در عملیات هوایی وزمینی
farmgate type operations U رهبری اموزش و عملیات نیروی هوایی یک کشور تامرحله عملیات جنگی
counter air operations U عملیات ضد هواپیمایی عملیات ضد برتری هوایی دشمن
counter air U عملیات ضدهواپیمایی عملیات ضد فعالیت هوایی دشمن
airhead operations U عملیات مخصوص گرفتن سرپل هوایی عملیات تهیه سرپل هوایی
lifebuoy U کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifebuoys U کمربند یاحلقه نجات شناوری که برای نجات غریق بر روی اب شناور میباشد
lifeguards U گارد نجات دریایی
lifeguard U گارد نجات دریایی
aerospace projection operations U عملیات مخصوص گسترش منطقه فضای هوایی عملیات مخصوص توسعه منطقه فضای هوایی
air policing U عملیات گشت زنی هوایی پاسوری هوایی در زمان صلح
air interdiction U عملیات ممانعتی هوایی ممانعت هوایی
air operations U عملیات هوایی
chief of naval operations U فرمانده عملیات دریایی
maritime operations U عملیات دریایی یا ناوگانی
naval district U ناحیه عملیات دریایی
air area operations U عملیات منطقه هوایی
air offensive U عملیات افندی هوایی
air transport operation U عملیات ترابری هوایی
airmobile operations U عملیات متحرک هوایی
tactical air operation U عملیات تاکتیکی هوایی
buffered computer U کامپیوتری که عملیات ورودی و خروجی و عملیات پردازشی را بطور همزمان ارائه میدهد
aerial port squadron U گردان عملیات بارانداز هوایی
pathfinders U راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
assault shipping U ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
control ship U ناو کنترل کننده عملیات دریایی
pathfinder U راهنمای مسیر پرواز یا عملیات دریایی
anticrop operations U عملیات کاربرد افات کشاورزی در عملیات نظامی
air ground system U سیستم عملیات مشترک زمینی و هوایی
air ground section U قسمت عملیات مشترک زمینی و هوایی
air facility U تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده در عملیات
aerospace U فضای هوایی بالای منطقه عملیات
air inst alations U تاسیسات مخصوص هدایت عملیات هوایی
intracoastal sealift U سیستم حمل و نقل دریایی ساحلی در عملیات
underway U در جریان در راه عملیات لجستیکی سیال دریایی
air defense artillery controller U مسئول کنترل عملیات توپخانه پدافند هوایی
break off U فرمان قطع تک در عملیات پشتیبانی نزدیک هوایی
tactical air controler U افسر کنترل عملیات هوایی مسئول مرکز کنترل هوایی
intruder operation U تک هوایی و عملیات تخریب هواپیماهای دشمن در روی پایگاه
navy component U نیروی دریایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air force component U نیروی هوایی شرکت کننده درعملیات مشترک یا صحنه عملیات
air frieghting U بار غیر تاکتیکی هوایی عملیات مشترک زمینی وهوایی
statement U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
statements U 2-دستور برنامه که CPU را هدایت میکند تا عملیات کنترلی انجام دهد یا عملیات CPU را کنترل کند
propagating U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagates U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagated U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
propagate U خطایی که در یک محل یا عملیات رخ دهد و سایر عملیات و فرآیند را تحت تاثیر قرار دهد
land control operation U عملیات کنترل زمین عملیات
housekeeping U عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
m U مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
counterflak U اتش خنثی کننده توپخانه پدافندهوایی ضد پدافند هوایی عملیات ممانعت از پدافندهوایی
way point U ایستگاههای هوایی ایستگاههای اصلی عملیات هوانوردی
harassing U عملیان ایذایی عملیات ایذایی هوایی
time resolution U جزییات زمان اجرای عملیات نشان دادن جزییات اجرای زمانی عملیات
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
naval landing party U تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
rescued U نجات
life vest U کت نجات
rescuing U نجات
rescue U نجات
escape line U خط نجات
salvation U نجات
liveries U نجات
safety U نجات
livery U نجات
rescues U نجات
life jacket U کت نجات
liberation U نجات
unit emplaning U در عملیات حمل و نقل هوایی به طرح ریزی و سازمان دادن یکان برای حمل و نقل اطلاق میشود
safety boat U قایق نجات
deep submergence U زیردریایی نجات
rescue basket U زنبیل نجات
parachuting U چتر نجات
savior U نجات دهنده
salvageable U قابل نجات
parachutes U چتر نجات
life float U قایق نجات
crash boat U قایق نجات
breeches buoy U بویه نجات
lifebelt U کمربند نجات
fire escape U نردبان نجات
fire escapes U نردبان نجات
stole U جلیقه نجات
lifeboats U قایق نجات
life vest جلیقه نجات
lifeboat U قایق نجات
survival suit U لباس نجات
survival pack U بسته نجات
salvable U نجات یافتنی
life belt U کمربند نجات
life boat U کرجی نجات
lifeguard submarine U زیردریایی نجات
liferaft U شناوه نجات
lifesaving U نجات غریق
resuscitation U نجات غریق
lifeguard U نجات غریق
safety belts U کمربند نجات
life raft U قایق نجات
life net U تور نجات
life line U بند نجات
life buoy U حلقه نجات
life buoy U بویه نجات
life jacket U جلیقه نجات
life line U طناب نجات
safety belt U کمربند نجات
saviours U نجات دهنده
delivers U نجات دادن
deliver U نجات دادن
plane guard U ناوگارد نجات
plane guard U ناو نجات
survivors U نجات یافتگان
surviving U نجات دادن
redeliver U از نو نجات دادن
survive U نجات دادن
survived U نجات دادن
survives U نجات دادن
saviour U نجات دهنده
salvation U سبب نجات
lifeguards U نجات غریق
parachute U چتر نجات
recovering U نجات دادن
recover U نجات دادن
parachuted U چتر نجات
parachut U چتر نجات
refugee relief U نجات پناهندگان
save U نجات دروازه
lifebelts U کمربند نجات
recovers U نجات دادن
life boad U قایق نجات
saves U نجات دروازه
saved U نجات دروازه
soteriology U مبحث نجات رستگاری
lifeguard U مامور نجات غریق
life buoy U حلقه نجات غریق
life belt U لاستیک نجات غریق
salvaged U از خطرنابودی نجات دادن
liferaft U قایق نجات لاستیکی
fire and rescue U نجات و اطفای حریق
salvaging U از خطرنابودی نجات دادن
salvages U از خطرنابودی نجات دادن
life vest U لباس نجات غریق
salvage U از خطرنابودی نجات دادن
life belt U کمربند نجات غریق
survivors U نجات یافتگان از مرگ
lifesaving U وسیله نجات غریق
lifeguards U مامور نجات غریق
pararescue team U تیم تجسس و نجات
lifesaver U نجات دهنده زندگانی
rescue chamber U اطاقک نجات زیردریایی
helicopter rescue strop U کمربند نجات هلیکوپتر
paradrop U بارریزی باچتر نجات
helicopter rescue net U تور نجات هلیکوپتر
pararaft U وسایل نجات چتربازی
lifesaving U نجات دهنده زندگی
mae west U جلیقه نجات فشاری
saves U نجات دادن پس انداز کردن
unsaved U محفوظ نشده نجات نیافته
lifeguards U نجات غریق محافظ شخصی
save one's neck/skin <idiom> U نجات خوداز خطر ومشکل
salvaging U اموال نجات یافته از خطر
saved U نجات دادن پس انداز کردن
lifeline U طناب یارسن نجات غواص
lifeguard U نجات غریق محافظ شخصی
salvages U اموال نجات یافته از خطر
life line U طناب وصل به حلقه نجات
save U نجات دادن پس انداز کردن
helicopter double rescue harness U کمربند نجات دو نفره هلیکوپتر
redeemer U رهایی بخش نجات دهنده
salvage money U جایزه نجات کشتی یا محموله
salvage U اموال نجات یافته از خطر
lifesaver U عضودسته نجات غریق وامثال ان
salvaged U اموال نجات یافته از خطر
lifelines U طناب یارسن نجات غواص
redeemers U رهایی بخش نجات دهنده
operation U 1-عملیات روی دو عملوند. 2-عملیات روی عملوند به صورت دودویی
escaped U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escapes U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
survive U ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
ski patrolman U عضو گروه نجات در پیست اسکی
survived U ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
make a run for it <idiom> U برای نجات جان فرار کردن
survives U ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
escape U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
escaping U فرار ازخدمت یا دشمن نجات پیداکردن
surviving U ممانعت از تلف شدن نجات از مرگ
to rescue somebody from drowning U کسی را از غرق شدن نجات دادن
life raft قایق چوبی [برای نجات غریق]
to rescue people from the water U مردم را [از غرق شدن ] در آب نجات دادن
deep submergence U زیردریایی نجات کشتیهای غرق شده
life jacket U سینه بند نجات جلیقه ضد گلوله
Recent search history Forum search
1علوم دریایی و اقیانوسی
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
0مگا عملیات اعشاری در ثانیه . معیار اندازه گیری توان و سرعت معادل یک میلیون عملیات اعشاری در ثانیه
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com